اینجوری نگام نکن دردو تو چشام نکن
اینجوری نگام نکن با نگات صدام نکن
اینطوری نزن به شیشه دلم میشکنه
یا اگه میشکنیش تو اینطوری رهام نکن
اینجوری نگام نکن با نگات صدام نکن
اینجوری نگام نکن دردو تو چشام نکن
بیا آخرین شاهکارت را بیبین
مجسمه ای با چشمانی باز خیره به دور دست
شاید شرق شاید غرب مبهوت یک شکست،
مغلوب یک اتفاق مصلوب یک عشق،
مفعول یک تاوان خرده هایش را باد دارد می برد
یک نفر در همین نزدیکی ها چیزی
به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است …
خیالت راحت باشد آرام چشم هایت را ببند
یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است
یک نفر که از همه زیبایی های دنیا
تنها تو را باور دارد …
ما عاشق هم بودیم حسی که یه عادت نیست
از من که گذشت امااین رسم رفاقت نیست
اینکه من و از قلبت بی واهمه میگیری
اینکه من و می بازی دنبال کسی میری
وقتی همه ی دنیات تنهایی و غربت بود
وقتی همه جا با تواحساس یه وحشت بود
ماه من غصه چرا؟
آسمان را بنگر که هنوز بعد صد ها شب و روز
مثل آن روز نخستگرم و آبی پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را که دلش از سردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد ونفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز پر از امنیت و احساس خداست
عاشق تو بودن برام افتخاره اگه تو نباشی دلم بی قراره
دلم بی قراره واسه با تو بودن می خوام که دستات و بگیرم دوباره
ستاره ی من شو تو شبای سردم نیستی که ببینی چقدر پر دردم
کجایی عزیزم دنبالت بگردم
از تو و فاصله با تو، از تو و حضوری دلتنگ
تنها مونده بغضی سنگین، که تو سینه می زنه چنگ
این غم پنهونی من تو ندونستی چه تلخه
این تو خود شکستن من تو ندونستی چه سخته
کاشکی بودی تا ببینی لحظه هام بی تو می میرن
واسه ی با تو نبودن انتقام از من می گیرن
نظرات شما عزیزان: